تاریخ : جمعه, ۷ اردیبهشت , ۱۴۰۳

اخبار لحظه

وضعیت نگران کننده تورم در سال ۱۴۰۳ فاصله زیاد تهران تا مناسب سازی شهر برای معلولان افزایش ۵۱ درصدی صادرات مشتقات نفتی ایران به قاره آفریقا برگزاری نمایشگاه استانی آثار کمتردیده شده موزه ملی ایران قیمت آپارتمان در شرق تهران ضرورت شفاف‌سازی شهریه مدارس غیردولتی موافقت نمایندگان با لایحه تمدید مهلت اجرای قانون اساسنامه شرکت ملی پست ایران راهکارهای پیشگیری از ابتلا سندرم ناخن زرد افزایش تولید فولاد خام ایران ضرورت تک نرخی شدن ارز برای پیشرفت فولاد کشور ساخت بزرگراهی جدید در تهران تخلف افزایش کرایه‌های تاکسی بیش از ۴۵ درصد عوارض مصرف خودسرانه داروهای بدون نسخه جزئیات طرح ساماندهی بازار مسکن و اجاره‌بها عزم دولت سیزدهم برای حل مشکل مسکن تعطیلی تمرینات استقلال پیشنهاد وزارت ورزش برای تعیین مدیریت پرسپولیس و استقلال رشد تولید فولاد خام ایران در سه ماهه ۲۰۲۴ افزایش قیمت مسکن در تهران معرفی جاذبه‌‎های گردشگری تهران در دستور کار شهرداری تهران کمبود ویتامین B۱۲ سبب کاهش اشتها تغییرات اقلیمی بحران جدیدی برای بناهای تاریخی واگن‌های چینی در تهران به زودی مصوبات کمیسیون اصل نود در حوزه قیمت‌گذاری صحیح آرد و نان بررسی جداول لایحه بودجه ۱۴۰۳ در مجلس قطع اینترنت برای برگزاری کنکور جزییات جدید از تغییر حقوق کارگران جمع آوری مشعل‌های گازی واحدهای پتروشیمی تلاش تولیدکنندگان فولاد ایران برای کاهش تولید تحریم‌ها عامل کاهش مشتریان محصولات فولادی ایران افزایش ۲۰ درصدی مستمری بازنشستگان کاهش بسیار جزئی نرخ بهره بین بانکی در هفته اول اردیبهشت سرنوشت لایحه افزایش تعطیلات آخر هفته نوشیدنی‌های مفید در میان وعده کودکان ممنوعیت ساخت و ساز در جوار تماشاخانه سنگلج استقلال پرافتخارترین تیم ایران در آسیا

2

خاطره جالب ساعد سهیلی از شهاب حسینی

  • کد خبر : 90105
  • 29 اردیبهشت 1401 - 11:41
خاطره جالب ساعد سهیلی از شهاب حسینی
بازیگر سینما بیان کرد: در سال ۱۳۹۱ به یک جشنواره خانه سینما رفتم و به جایزه گرفتن شهاب حسینی نگاه می‌کردم. من آن زمان به خود گفتم که ۵ سال بعد باید این جایزه را کسب کنم.

به گزارش سرویس فرهنگی هنری افق تهران،‌ ساعد سهیلی بازیگر مشهدی سینما در رویداد حرکت انسانی در رابطه با راهی که برای بازیگر شدن طی کرده است، اظهار کرد: از زمان کودکی عاشق بازیگری و برای تست دادن به دفترهای مختلف سینمایی مراجعه می‌کردم، اما به من اعتماد نمی‌کردند و معمولا نقش‌های خیلی کوتاه به من پیشنهاد می‌دادند. این روند تا سال ۱۳۸۷ ادامه پیدا کرد و آن زمان باید به سربازی می‌رفتم. برای سربازی به نیشابور اعزام شدم، خدمت را شروع کردم. در آنجا با یک فرد تهرانی آشنا شدم و جای خود را برای سربازی با عوض کردم و به تهران رفتم. پس از آن به شهرک سینمایی دفاع مقدس رفتم.

وی افزود: مسیر من تا آنجا خیلی دور بود. یعنی باید ۵ صبح از خواب بیدار می‌شدم و چند وسیله نقلیه سوار می‌شدم تا به محل خدمت برسم. روزانه ۶ ساعت در راه بودم و کارم آنجا این بود که گردگیری انجام دهم، چایی بریزم، زباله‌ها را آتش بزنم و سرویس‌های بهداشتی را نظافت کنم.

سهیلی تصریح کرد: زمان‌هایی که پست خود را ترک می‌کردم که فیلمبرداری سکانس فیلم‌های درحال تولید را تماشا کنم، تصور می‌کردم که شاید من می‌توانم بهتر از بازیگران آن فیلم‌ها بازی کنم، اما نمی‌دانستم این حس واقعی است یا نه و به خود مطمئن نبودم. فرمانده نیز برخی اوقات متوجه می‌شد که پست خود را ترک می‌کنم و اضافه خدمت می‌خوردم، اما به کارم ادامه می‌دادم.

وی خاطرنشان کرد: یک روز که باید زباله‌ها را وسط بیابان آتش می‌زدم، به آتش خیره شده بودم، در فکر بودم و نمی‌دانستم که در زباله مواد منفجره قرار دارد. یکدفعه آتش منفجر شد و حس کردم که صورتم سوخته است. به آینه‌ای رسیدم و دیدم صورتم سیاه است و هرچه آب روی صورتم می‌ریختم پاک نمی‌شد. مژه‌ها و ابروهایم نیز کاملا از بین رفته بود. در آن شرایط نگران بودم و با خود می‌گفتم که تنها ابزار بازیگری من می‌تواند صورتم باشد.

این بازیگر ادامه داد: فرمانده اجازه داد که برای درمان از آنجا خارج شوم اما هیچ ماشینی آنجا من را سوار نکرد که به بیمارستان بروم و فریاد کشیدم که چرا هیچکس من را نمی‌بیند. بالاخره آن زمان گذشت، صورتم خوب شد و پس از خدمت برای نقش اول یک فیلم انتخاب شدم. گمان می‌کنم که آن روز که با صورت سوخته فریاد زدم خدا صدایم را شنید.

سهیلی بیان کرد: برای فیلمی که بازی کردم بهترین بازیگر جشنواره شدم و پس از آن فیلم گشت ارشاد را بازی کردم. سال ۱۳۹۱ به یک جشنواره خانه سینما رفتم و به جایزه گرفتن شهاب حسینی نگاه می‌کردم. من آن زمان به خود گفتم که ۵ سال بعد باید این جایزه را کسب کنم، اما ۲ سال بعد توانستم آن جایزه را کسب کنم و تندیس را مانند شهاب حسینی بوسیدم.

وی اضافه کرد: برایم جالب بود که چرا این خاطره را فراموش کرده بودم.

انتهای پیام/

لینک کوتاه : https://ofoghtehran.ir/?p=90105
  • 29 بازدید

ثبت دیدگاه

مجموع دیدگاهها : 0
قوانین ارسال دیدگاه
  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط تیم مدیریت در وب منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.