پری زنگنه بانوی هنرمندی که هر فصل از زندگیاش به مانند قصههایش روایتگر شرحی نو است از آنچه که بر او گذشته است.
به گزارش سرویس فرهنگ و هنر افق تهران، سبک اپرا ازعلاقهمندیهای او بود، اما از دانش استادان موسیقی ایرانی نیز بینصیب نماند و نخستین ردیفهای آوازی را نزد استاد نصرالله زرین پنجه فرا گرفت.
بانوی هنرمندی که هر فصل از زندگیاش به مانند قصههایش روایتگر شرحی نو است از آنچه که بر او گذشته است. سبک اپرا ازعلاقهمندیهای او بود، اما از دانش استادان موسیقی ایرانی نیز بینصیب نماند و نخستین ردیفهای آوازی را نزد استاد نصرالله زرین پنجه فرا گرفت
هنر او تنها به آنچه گفته شد خلاصه نمیشود؛ بانو پری زنگنه تحول بسیاری درموسیقی محلی و فولکلوریک ایران ایجاد کرد و آن را با موسیقی کلاسیک درآمیخت. درکتاب «آواز پری ها» اشاره میکند «از کودکی صدای خوشی داشتم، اما این انگیزهای برای خواننده شدن من نبود.
من فقط درصدد پرورش این توانایی برآمده بودم.» عقاید گذشتهاش در اندیشههای امروزش هم نمایان است و براین باور بوده که هر فردی نمیتواند از روی علاقه و آرزو یک خواننده خوب باشد بلکه باید این استعداد در ذاتش باشد.
اما دنیای نابینایی او رنگ دیگری بر زندگیش زد. سال ۱۳۴۹. در کتاب «آن سوی تاریکی» حادثه آن شبی که «دیگر صبح سپیدی بهدنبال نداشت» را این گونه شرح میدهد: «روزهای روشن بسرعت طی میشد تا در شبی تاریک قدم بگذارم… و بازهم پاییز. دنیایی جدید، ناشناخته و پر از صداهای بیتصویر. در یکی از خیابانهای فرعی که به جادههای قدیم شمیران منتهی میشد و مرا به خانهمان هدایت میکرد میراندم. در یک لحظه ماشین من بر زمین خیس و لغزنده که نور کم چراغها بر آن افتاده بود به سوی ماشینی که در جهت مخالف و در آن سوی خیابان پارک شده بود منحرف شد و باقی زندگی مرا نیز به سمت دیگری منحرف کرد…» و امروز بانو پری زنگنه تمام هم و غمش را برای نابینایان گذاشته و «سفیر حسن نیت» است.
او معتقد است «دنیای بیناها نابیناست». حال خالق صدای ماندگار «گنجشکک اشی مشی» در عمارتی واقع در شمال تهران دنیای روشنی را برای خود رقم زده و با کتابها و آلبومهایی که در عرصه موسیقی تولید کرده است باردیگر بینایی را به دنیای تاریک موسیقی امروز ایران ارائه کرده است.
گفتگو با استاد پری زنگنه را در ادامه میخوانید.
کتاب «آواز پریها» ازجمله آثارمکتوب شاخص پری زنگنه است؛ کتابی که از سرآغاز ورود شما به عرصه موسیقی آوازی تا نحوه آموزش با آشنایی هنرجویان با این هنر را بیان میکند. با توجه به اینکه در این مورد آثار بسیار با شیوههای متفاوت نوشته و چاپ شده است چه انگیزهای سبب نوشتن این کتاب شد؟ آیا تصمیم داشتید شیوه آموزشی خود را ارائه بدهید؟
درمورد هنر آواز پیش از اینها صحبت شده، اما در کتاب اخیرم به نام «آواز پریها» به نکاتی درخصوص موسیقی آوازی اشاره کردهام که بنا به نظر بسیاری از دوستان آهنگساز این کتاب سندی مکتوب برای موسیقی ایران است.
رشته تخصصی من اپرا است و دراین سبک موسیقی فعالیت کردهام، البته با موسیقی ایرانی هم آشنا هستم، ولی دراین زمینه تدریس انجام ندادهام. ناگفته نماند در معرفی آوازهای محلی ایران هم تلاشهایی کردهام و توانستهام با شیوه جدید نقش کوچکی ایفا کنم که مورد توجه علاقهمندان قرارگرفته است و در این کتاب به آن اشاره کردهام و بسیار مصر هستم هنرجویان موسیقی و هنرجویان آواز آن را مطالعه کنند چرا که درکتاب «آواز پری ها» در خصوص بنیانگذاری دو کنسرواتواربزرگ در ایران؛ کنسرواتوارعالی موسیقی و کنسرواتوار ملی که بسیار ارزشمند است اشاره کردهام که خواندن آن خالی از لطف نیست. همچنین درمورد هنر آواز آنچه را که آموختهام به زبان نوشتاری بیان کردم. البته هیچ گاه نخواستم خود را یک استاد بدانم بلکه بیشتر یک شاگرد خوب هستم.
از نگاه من استاد به فردی اطلاق میشود که درکار خود نوآوری ایجاد کند و من نوآوری نداشتهام، اما هرآنچه را که در موسیقی آموختهام عیناً به شاگردانم انتقال دادم یا درکتابم به آن اشاره کردم. بخش عمده کتاب «آواز پری ها» اختصاص دارد به سرگذشت موسیقی در ایران، که البته کتابهای بیشماری دراین مورد نوشته شده، اما ایده و تلاش من این بوده که موسیقی را به مردم با نثری سادهتر و کسانی که حرفهشان موسیقی نیست آشنا کنم. من براین باورم امروزه هنر، مانند گذشته نیست و حتی پا فراتر گذاشته است بنابراین جوانان یا هنرجویان علاقهمند به موسیقی نمیتوانند با تمامی هنرهایی که خواهان آن هستند آشنا شوند.
در واقع انگیزه نوشتن این کتاب را هنرجویان آواز در من ایجاد کردند و براین نظر بودند استقبال از کلاسهای آزاد موسیقی بسیار شده و به همین نسبت معلمان کلاسهای خصوصی فرصت چندانی برای آموزش ندارند تا آنچه را که برای یک هنرجو لازم است بویژه هنر آواز به او آموزش بدهند؛ بنابراین لازم دانستم اطلاعات اولیهای که به شاگردانم میآموختم به طور فشرده در این کتاب بگنجانم.
آغازگر کتاب «آواز پریها» گذری به زندگی هنری خودم است وهمیشه از خواندن آن لذت میبردم. دراین کتاب از ورود من به هنرستان موسیقی، اینکه مشوق من چه کسانی بودند و آیا مصمم به خوانندگی بودم یا خیر اشاره شده است. شاید عجیب باشد بدانید هیچ علاقهای به روی صحنه رفتن نداشتم، ولی چون این توانایی فیزیکی را در خود میدیدم آن را انتخاب کردم، موضوعی که در کلاسهای آواز به شاگردانم بسیار تأکید داشتهام.
البته همه افرادی که انگیزه آوازخواندن دارند مورد تأیید من نیستند و درکلاسهایم نمیپذیرم چرا که میدانم یک هوس و آرزو بوده و اینکه تنها بخوانند تا مشهور شوند. اغلب این افراد استعداد و جوهره ذاتی ندارند و به آنها توصیه میکنم – بویژه خانمهایی که مادر هستند- ابتدا همان بانوی خانه دار باشید و تنها هنر را در موسیقی نبینید، یک مادر یا همسرخوب بودن هم هنر است.
به عقیده من همیشه خواستن توانستن به دنبالش نیست شما زمانی میتوانید بهدنبال آن توانایی باشید و از پس آن بربیایید که با آن زاده شدهاید. هیچ یک از خوانندگان بزرگ دنیا از کودکی و نوجوانی نگفتهاند که میخواهند یک خواننده بزرگ شوند، بلکه هنر در صدا و دیگر هنرهایشان خود به خود تراوش کرده است. همچنین در کتاب «آواز پریها» اشاره به هم میهنان ارمنی خود کردهام که چه نقشی در موسیقی در ایران داشتهاند. معلمان، استادان و کسانی که از اروپای شرقی به ایران آمدند و مدرس شدند.
من نافی هیچ موسیقی خاصی نیستم. ازکودکی با موسیقی مملکتم آشنا بودم وهستم و به خوانندگان روز بسیارعلاقهمند بودم. آشنایی من با هنر آواز به دوران کودکیام برمیگردد درواقع از کودکستان تا دبیرستان بدون آنکه بخواهم استعداد و هنرم در آواز شکوفا شده بود.
از نوجوانی درکلاسهای مختلف آوازسنتی شرکت کردم، اما به خاطرتغییر مسیر زندگیام توقف ایجاد شد. آن زمان به مدت دو سال و نیم در ژاپن نزد داییام زندگی میکردم که البته سبب شد با فرهنگ این کشورخواه ناخواه آشنا شوم. در آنجا رشته گلآرایی را فرا گرفتم که اتفاقاً کتابی هم دراین زمینه نوشتهام.
در ۱۹ سالگی وقتی به ایران بازگشتم کلاسهای اطلاعات بانوان را اداره کردم و گل آرایی آموزش میدادم. البته پیش از من دیگر استادان، گل آرایی را درکلاسها تدریس میکردند. بعد ازبازگشت به ایران به هنرستان عالی موسیقی معرفی شدم و درکلاس استادم «اِولین باغچهبان» رشته اپرا را آموختم. رشتهای قدیمی که ازقرنها گذشته درکشورهای اروپایی بخصوص فرانسه، ایتالیا، اتریش و آلمان تدریس و اجرا شده است تا آنکه بالاخره یک روز رشته اپرا هم به ایران رسید و استادان آن را تدریس میکردند. با افتتاح تالار رودکی، اپرای بزرگ ایران نیز برپا شد و هنرمندان بینالمللی به کشورمان دعوت شدند که البته این افتخار را داشتم اولین کنسرتم را روی صحنه تالار رودکی اجرا کنم، کنسرتی که عواید آن به نفع مسائل فرهنگی (روابط فرهنگی نابینایان) اختصاص یافت.
من به رشته موسیقی اپرا بسیار علاقهمند بودم و البته بعد از آموختن آن، شانس کمتری در بازی کردن روی صحنه داشتم. اپراهایی هستند که بهصورت ایستاده و بدون اکشن اجرا میشود که به آن اوراتوریو میگویند مثل کارمینا بورانا و کنسرتهای بیشماری که در اطراف ایران به نفع جامعه فرهنگی نابینایان برگزار کردهام.
من در زمینه موسیقی محلی هم بسیار فعالیت داشتم و چندین صفحه از آوازهای محلیام در کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان ضبط شده است. ناگفته نماند در آوازهای محلی ایران خوانندگان اصیل و شناخته شده بسیاری حضور دارند که آثار بی شماری از آنها منتشرشده است، بخصوص از اهالی شهرها و روستاها که بهتر از هر کسی آوازهای محلی را اجرا میکنند.
انتهای پیام/